جستجو در این وبلاگ

چهارشنبه، شهریور ۱۴، ۱۳۹۷

خفته در خاور - سراینده: نمیرا


بخواب ای خفته در خاور
بخواب ای یار بی‌یاور
که مرگ‌ات داوری گردد
در این گردون بی‌داور

بخواب ای خفته‌ در گلزار
به زیر خاک این آوار
که روزی زین زمین زار
بروید لاله‌ها بسیار

بخواب ای خفته‌ی گلگون
در این دوران ناهمگون
همیشه زنده در باور
همانا خفته‌یی در خون

بخواب ای یار آزاده
در این وادی بی‌باده
که جام جان سرمستی
به دست دژمن افتاده

***

بترس ای دست بر تیشه
همه از رویش ریشه

بترس ای دست بر داس
از این فریاد بوی یاس

بترس از ژاله، از بشم
همه آواز ژوله از سر خشم

بترس از مویه‌ی مادر
بترس از هر نگاه مانده بر در

بترس از نغمه‌ی نغنوده، گمنام
بترس از شبنم نشکفته ناکام

بترس از هر سرود خفته در سینه
بترس از هر گلوی خشک و پرکینه

بترس از خیزش این خشم خاموش
بترس از هر خروش دوش تا دوش

بترس از ریزش این تاق بر سر
بترس از سیل آن سیلاب آخر

***

ز درد دشنه و تیغ
ببار ای دیده چون میغ
بر این دُردانه‌های خفته بی‌باک
بر این دِلدانه‌های در دل خاک

بدان استاد استاده به پای چوبه‌ی دار
ز مرگ تو شود روزی
همه برنای، همه پُرنای
هزاران خفته بیدار

دلم همچون ستاره در سیاهی
دلم همچون چراغی پرفروز است

همه یادِ همه یاران
همه آوازِ بی‌باران
به فردا می‌شود روزی
زمین خشک، گلزاران

همه دانیم و می‌دانیم
همه خوانیم و می‌خوانیم
شکوفه بشکفد فردا
از این خاک گهرباران.

دژمن (Dožman): دشمن
ژاله (Žâle): تگرگ
بشم (Bašm)، بَژم (Bažm): شبنم
ژوله (Žule): چکاوک
میغ (Miq): ابر
پرنای (Pornâi): فریادزنان (ترکیب از نمیرا)

نمیرا - استکهلم
از سروده‌های چاپ نشده

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر